پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

لطیفه جدید مهر 99

‏مامانه به پسرش میگه نیوتون رو میشناسى؟

میگه نه کیه؟

میگه اگه حواست به درسات بود میشناختیش


پسره میگه سانازو میشناسى؟

مامانه میگه نه کیه؟

میگه اگه حواست به بابا بود میشناختیش :)))

جوک و جملات کوتاه طنز دی 93

جوک و جملات کوتاه طنز دی 93

 

جوکستان 1740 دی 93

بازرس آموزش وپروش  وسط سال میره سر کلاس.
بعد از معرفی خودش میخواد ببینه شاگردا چقدر اطلاعات دارن. ازیکیشون میپرسه:
میدونی درب خیبر رو چه کسی کنده؟
بچه میزنه زیرگریه و میگه: آقا بخدا ما نکندیم.
به معلمش میگه: این محصلت داره چی میگه؟؟؟
معلم میگه: راست میگه، من میشناسمش، بچه خوبیه، از این کارها نمیکنه.
بازرسه عصبانی میره پیش معاون و جریان رومیگه، اونم میگه:شما اصلا خودتو ناراحت نکن. چقدرخسارتشه تاخودم تقدیم کنم. 
بازرس دیگه جوش میاره و میره پیش مدیر و کل ماجرا رو تعریف میکنه.
مدیر میگه: آقا ما شیفت بعد از ظهرم داریم، حالا از اونام بپرس شاید اونا کنده باشن؟!؟!


 

مکالمه ما و دوستان در دوران دبستان:
الو منزل علیزاده؟
بله بفرمایید
علیزاده هست؟
شما؟
.
.
.
من بغل دستیشم

 

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ
ﻣﻮﻗﻊ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ
ﮔﻔﺘﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺸﯿﺪﯾﻦ ! ؟
ﮔﻔﺘﻪ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ .. !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻻﯼ ﺷﺎﺥ
ﻭ ﺑﺮﮒ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺎﺩ !
ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﻫﻢ ﺯﺩﻥ
ﻧﯿﻮﻓﺘﺎﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﮐﻼﻏﻢ

 

   ادامه مطلب ...

جوک جدید دی 92

 

رفیق بی کلیپس مادر....

***********************

یارو وصیت میکنه تمام اعضای بدنمو پس از مرگم اهدا کنید جز مغزم !میگن چرا ؟میگه : عکسای خانوادگی توشه

***********************

به یکی میگن پطروس کی بود؟میگه:یه کودک فداکاربود که وقتی گرگ به گوسفندای کوکب خانم حمله کرد پیراهنشو آتش زد و رفت زیر تانک و بعد قطار ایستاد و خرمشهر آزاد شد! :(((

***********************  ادامه مطلب ...

گربه زبان شناس!

آقا موشه در نزدیکی سوراخش بازی می‌کرد که ناگهان چشمش به گربه افتاد. فوراً رفت داخل سوراخش مخفی شد. پس از چند لحظه صدای پارس یک سگ را شنید و با خودش فکر کرد که حتماً گربه از سگ ترسیده و از آن جا رفته است. پس از سوراخش بیرون آمد که گربه جستی زد و او را گرفت. موش با تعجب از گربه پرسید: پس تو بودی که صدای سگ درآوردی؟
گربه گفت: آره ... آخه تو این دوره  و زمانه اگر دو تا زبان بلد نباشی کلاهت پس معرکه است!