پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

جوک فروردین 94


ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﻋﺮﺑﯽ :
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻌﻠﻢ :
ﺍﮔﻪ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺴﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﻣﻦ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻪ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ :
ﺍﻟﺨﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻟﻤﺸﮑﯽ ﺍﻟﺪﺍﺭﯼ ؟
ﺩﻭﺳﺘﻢ : ﺍﻟﺒﻠﻪ ﺍﻟﺪﺍﺭﻡ ، ﺍﻟﺒﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ !!!
ﻧﯿﻤﮑﺖ ﺑﻐﻠﯽ : ﺍﻟـــﺨﺨﺨﺨﺨﺨﺦ
ﮐﻼﺱ : ﺍﻟــــﺨﺨﺨﺨﺨﺨﺨﺨﺦﺧﺨﺦ
ﻣﻌﻠﻢ: ﺍﻟﮑﺼﺎﻓﻄﺎﻥ

 

یارو درحال عبور از گذری،ناخواسته پایش را بر روی قورباغه ای گذاشت.قورباغه با صدای آهسته ای گفت؛قووررررر
یارو از صدای قورباغه مسرور گشت ودوباره پایش را بر روی قورباغه گذاشت.قورباغه دوباره با صدای آهسته ای گفت؛قووووررررر.
یارو باز مسرور گشت وبرای بار سوم پایش را بر روی قورباغه گذاشت فشار داد.ایندفعه قورباغه باذن خدا به حرف آمد و گفت؛
قووررررروووووومساق .. نکن درد داره خووو!!!

 

دختره ۹ سالشه پست گذاشته سیگار یا ماشه؟ 
کدام را امشب بکشم؟
کی تیتاب اینو برداشته؟ 
بره پس بده حوصله نداریم.... 

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
: ﻭﺍﻻ ﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻫﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻣﺠﺮﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﺍ
ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺭﺿﺎﯾﯽ !
ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺷﻤﺎ …
ﻣﺎﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﻢ : ﻣﺎ؟
ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺑﻌﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ، ﯾﮑﻢ
ﺑﺮﻭ ﻋﻘﺒﺘﺮ ﺑﺸﯿﻦ !
ﻣﺎﻡ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻋﻘﺐ !
ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﯾﮑﻢ ﻋﻘﺒﺘﺮ !
ﺁﻗﺎ ﻣﺎﻡ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﯿﻬﺎﯼ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻋﻘﺐ ﮐﻪ ﻧﮑﻨﻪ 
ﻟﺞ ﮐﻨﻪ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﺪﻩ !..
ﯾﻌﻨﯽ ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺍﺳﮑﻮﻻﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﻣﺎ !..
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ

 

بعضی از پسرا هنوز فکر میکنن اگه یه دختر از کنارشون رد بشه و
.
.
.
.
.
.
.
.
یه تیکه بهش نندازن امتیاز اون مرحله رو از دست میدن 

 

کچل کُن...
برو بالا شهر...
همه فکر میکنن مُد ِ ...!
برو وسط ِ شهر...
فکر میکنن سربازی...
"بیا" پایین شهر...
همه فکر میکنن زندان بودی...!!!
این همه اختلاف...
فقط در شعاع ِ بیست کیلومتر.....!

 


جوک جدید 94

جوک جدید

 

مرد جوان وارد طلافروشی شد و حلقه‌ای را انتخاب کرد. طلا فروش پرسید: «آیا می‌خواهید داخل حلقه نوشته‌ای حک شود؟»
مرد جوان گفت: «بله، لطفاً حک شود: تقدیم به عزیزترینم، آلیس
طلافروش پرسید: «آلیس خواهر شماست؟»
مرد گفت: «نه او دختری است که قرار است با هم نامزدشویم
طلافروش گفت: «من اگر جای شما بودم این را داخل حلقه نمی‌نوشتم. اگر نظر شما یا او عوض شود دیگر نمی‌توانید از این حلقه استفاده کنید
مرد گفت: «پیشنهاد شما چیست؟»
طلافروش گفت: «این را تقدیم می‌کنم: به اولین و آخرین عشقم. با این کار شما می‌توانید از این حلقه بارها استفاده کنید. من خودم هم همین کار را کردم!!»

 

مردها موجودات خیلی خطرناکیند
،

،
اما لازمه یکیشونو داشته باشی تا
از بقیه در امان بمونی
یه چی تو مایه های واکسیناسیونه

     ادامه مطلب ...

جوک 2015

جوک 2015

 

ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻧﻮ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ
ﮔﻢ ﻧﺸﯿﻢ.....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻻﻥ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎی امروزی ﭼﺠﻮﺭﯼ
ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ
ﻧﻨﻪ ﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ  ادامه مطلب ...